ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
هفت سالیه که میرم سرکار و هفت سالیه که دارم با چند تا خانم توی یک اتاق زندگی میکنم ، البته زندگی کاری پر از فراز و نشیب !!!
یواشکی حرف زدن ها ، قایم باشک بازی درآوردنها ، رقابت بر سر چیزهای الکی ، غیبت کردنها، زیراب زدنها ، حسادت ها،بی مهری ها ، بی عطوفتی ها ی زیادی دیدم و گاهی هم مهربانی که نمیدونم پشتش چه هدفی بوده !!
چرا میگم پشتش چه هدفی؟؟خوب چون تجربه به من ثابت کرده که هیچ لطفی بدون دلیل نیست یا کنارش توقعی هست یا فضولی یا درکنار محبت چزوندن و ایجاد اغتشاش فکری!!!
یعنی دارم خفقان میگیرم
بعد از مرخصی زایمانم ، مدتی که من در اداره هستم کمتر از بقیه است چون از ساعت شیردهی برای زودتر رفتن استفاده میکنم !! خیلی از خبرهای اداره رو ندارم .
ولی میدونم کسی که خودش رو با تو صمیمی نشون میده پشت سرم حرف میزنه و زیراب میزنه !! آخه چرا مگه مرض داره ؟و من مجبورم که باهاش سر یک میز صبحانه و ناهار بخورم ، مگه اینکه رژیم بگیرم ....تنها فکری که به ذهنم میرسه درمقابل این ادم اینه که رژیم بگیرم که باهاش صبحانه نخورم !!! نرم ناهار !! شاید این به خاطر اعتماد به نفس کم منه که اینکار رو میکنم!!!
با سلام خدمت شما دوست عزیز و مهربانم خوشحال میشم به وب بنده هم سر بزنید در صورت تمایل
تبادل لینک کنیم ممنونم از حضور شما
http://notebook1367.mihanblog.com/
بازی های کودکانه ام سرشار از تنهای بود
از خانه ازعشق از فاصله ها تنهای تنها
چند تار پیانو میزنم به یاد روزهای کودکی
به یاد روزهای حوض مادربزرگ
به یاد عینک تا شده پدر لای طاقچه
به یاد شبهای که زیر گذر بالشت های
جوانی شدم با گریه های تا شده
به یاد نامه های خیس زرد
به یاد شمدونی پدربزرگ
به یاد شیشه عطرجانماز مادر
به یاد تو
به یاد خستگی های که حال گذر زمانم با نوشته های نثر گونه میگذرد