روزانه های  یک زن
روزانه های  یک زن

روزانه های یک زن

متولد 1363!

مرخصی

همسر و مادر جان اصرار میکنن. ک از اول اردیبهشت نرو سرکار!بمون خونه و استراحت کن.خوب کی از استراحت و خواب صبح بدش میاد!اینکه نخوای ٦صبح به زور پاشی و بری سر کار تازه آخرش هم تاخیر بخوری!!!!

سرکار رفتن یک مزیت بیشتر نداره اونم اینه که خسته میشی و سرت با کار گرمه ولی معایبش زیاده!اول هفته حال عمومیت خوبه ،روز دوم پفت زیاد میشه و روز سوم به سختی کفشها به پام میره!دوم اینکه ارباب رجوع اداره ما خیلییییی زیاده ،چه حضوری چه تلفنی!همشون هم توقع دارند ک تو پاشی و بری امضای نامه ایشون رو شخصا از مدیر بگیری و نامه رو شماره کنی ک خوب اینها تو حیطه وظایف کارشناس نیست !!!!سوم اینک این ارباب رجوع عزیز یه وقتی اصاب ندارند و غر غر و داد و فریادشون رو سر من میزنند!!چهارم اینکه اینقدر رفت وآمد اتاق زیاده ک من نمیتون پاهام رو روی چهارپایه بگذارم !کار بنده هم با اینکه تا حدی واگذار شده به سایر همکاران ولی باز هم کار فوری فوتی به من واگذار میشه و با این حال باید چند ساعته انجام بدم.قبلا برام مسئله ای نبود ولی الان فشار کاری باعث پشت درد شدید بنده میشه که خواب شب رو بر من سخخخخت میکنه!

یک مسئله دیگه ای ک هست اینه ک من یه جورایی به گرفتن حقوق و اینکه دستم تو جیب خودم باشه عادت کردم که اگه چیزی خواستم بخرم ،با خیال راحت برای فامیلم کادو بخرم و خوب نرفتن سر کار مساویه با بی پولی!

یه مسئله دیگه هم اینه که تو خونه موندن رو اونم تنها دوست ندارم.میدونم دخترم تو دلمه.هر از گاهی هم یکم خلاقیت خرج میکنم و عروسک میدوزم ولی تنهایی عذابم میده

روز شماری...

وقتی به عظمت خدا فکر می کنم که از چند تا سلول کوچیک انسان خلق میکنه  و این انسان الان تو شکم منه ، حیران و بهت زده می مونم و میتونم فقط بگم جل الخالق!!!!! 

 

ماه هفتم تموم شد حسابی سنگین شدم ، وقتی هم که میرم سرکار از پا درد و کمر درد حسابی کلافه میشم!!!  

 همکارا هم که اینقددددددددددددددده مهربون !!! میخوان که تو فقط سرکار نباشی و کلی هم میگن باید مواظب باشی و بچه داری اله و بله ......!!!! از دست این آدمها من نمیدونم خودشون رو دلداری میدن یا میخوان لج من رو دربیارن!!!! البته همکار خوب و مهربون هم بینشون هست که هوای تو رو داشته باشند (با اینکه مجردند) 

 

نمیدونم وقتی بچه به دنیا میاد چه حسی خواهم داشت و اینکه آیا ماه اول به سختی ای که میگن هست یا نه ولی خوب انشاله که با کمک همسری و مامان ها از پسش بر میایم! امیدوارم بچه داری و کارهای روتین بچه داری و دوست داشته باشم ! بالاخره هر چی که باشه از سرکار رفتن و سرو کله زدن با یک سری آدم تنگ نظر بهتره !!!  

 

رئیسمون هم امروز عوض شد !!! هم خوبه هم بد! خوبیش اینه که دیگه این رئیس ، رئیس نمیشد و بدیش هم اینه که من خیلی نمیتونم سرکار برم و گرفتن مرخصی از رئیس جدید و نبود نه ماهه من سرکار چه بر سرنوشت کاری من خواهد آورد خدا داند !! در حال حاضر که یک مهره سوخته ام دیگه تقریبا روی من حسابی نمیکنند ولی آیا رئیس جدید هم این موضوع رو درک خواهد کرد ؟؟؟؟؟